لب به لب سروده محمود سیف
" لب به لب"
نشنو از این نی حکایت چون کند
از حریم دل تو را بیرون کند
نشنو از این نی حصیری بیش نیست
در حصیر جز ناله های خویش نیست
نشنو از این نی حصیری بینواست
بشنو از آن نی نوای نی نواست
بشنو از آن نی که دارد رازها
گفتگوهایی از آن آغازها
بشنو از آن نی حریم کبریاست
راز سرهایی که بر سرنیزه هاست
راز سرهایی که چون حلاج ها
با انالحق رفته تا معراج ها
راز سرهای فنا فی لله شده
از اله بگذشته و الله شده
دم مزن تا دم زند از کبریا
از علوم کیمیا و لیمیا
هیمیا و سیمیا و ریمیا
علم نا چیزی بود از کبریا
لب چو بر لب مینهی خاموش باش
نوشدارویی بود هان گوش باش
لب چو بر لب می نهد عاشق کش است
عاشق و معشوق با هم سر خوش است
لب زند بر لب سرت بر نی کند
باده ا ت را پر ز عشق می کند
لب به لب شو تا دمش گرمت کند
میهمان خاص آن بزمت کند
لب به لب شو و دگر چیزی مگو
تا بگوید با تو از اسرار هو
لب به لب شو تا کند او گفتگو
دم مزن تا دم زند بهر تو او
بشنو از آن نی که چون آن دم زند
آتشی بر عالم و آدم زند
هر دم و هر بازدم از او بخواه
یا کشد با سیف یا بخشد گناه
شاعر: محمود سیف 96/3
محمود سيف