سروده: گله مندی از محمود سیف
*** گله مندی ***
من و افکار خراب این چه حکایت باشد
بل ز انعام، اضل گشته چه آیت باشد
گفته بودم که زنم پر بروم تا به ملک
اینچنین هاله و گمگشته چه غایت باشد
بار دیگر ز ملایک بروم تا به خدا
حال در مانده بگو این چه حمایت باشد
ز جمادی به نباتی ز نبات تا حیوان
نشدم آدم و اینک چه درایت باشد
دوش دیدم که بزد بر من مسکین ابلیس
نیشخندی، که تو را این چه هدایت باشد
من به هفتاد هزار بندگی دولت او
این شدم تو به نود را، چه کفایت باشد
گفته بودی که بخوانید مرا تا بکنم
استجابت ، صنما این چه باشد
گله کردم که رمرا بار دگر با نظری
بکنی، گر نکنی این چه شکایت باشد
تو سرشتی گل من از لجن و از فخار
لب نهادی به لبم روح چه جایت باشد
تو دمیدی به سیف تا که اناالحق بزند
نزد او آخر و دیدی چه نهایت باشد؟
شعر: محمود سیف ۹۷/۱۰/۳۰
محمود سيف